تغییر دادن موضوع: شما با شوخی کردن و لطیفه گفتن از جواب دادن به موضوعی که شما را ناراحت میکند فرار میکنید.
دلخوشی دادن : وقتی که با بیان جملاتی تو خالی، دلخوش کننده و کلیشه ای مثل "نگران نباش، حل میشه؛ حالت فردا کاملا خوب میشه". دیگران را عصبانی میکنید زیرا فکر میکنید که از فردای طرف مقابل آگاهی دارید.
سطح ادراک افراد : یکی از مهمترین موانع ارتباطی، در نظر نگرفتن سطح ادراک در افراد مختلف است. زیرا همه ما انسانها از سطح درک یکسانی برخوردار نیستیم و علت این تفاوتها به تجربه ها و آموزش متفاوت و بخشی دیگر به تفاوت در توانایی شناختی مغز ما باز میگردد. این تفاوتها گاهی میتواند باعث ایجاد سوء تفاهم و مسموم شدن رابطه گردد.
نیاز به تایید دیگران : که به این حالت تایید طلبی (مهرطلبی) میگویند و فرد برای اینکه دیگران از او ناراحت نشوند و تاییدش کنند، حرفهای آنها را بلافاصله تایید میکند و هرکاری برای بدست آوردن رضایت آنها انجام میدهد.
انتظار بیش ازحد از خود داشتن : این افراد اعتماد بهنفس شان(احساس خودباوری، ارزشمندی و مفید بودنشان) تنها وابسته به بهترین و کامل بودن در انجام فعالیتها و رسیدن به اهداف و اشتباه نکردن در زندگی است بنابراین با داشتن خواسته های بیش از حد و غیرمنطقی از خود، خانواده شان، دوستانشان، و همکارانشان و... نمیتوانند رابطه سالمی با دیگران داشته باشند.
مطابق میل بودن همه چیز در زندگی : این افراد باور دارند که باید همه چیز در زندگی بر طبق میلشان باشد وگرنه زندگی غیرقابل تحمل و وحشتناک شده و احساس ناامیدی و ناتوانی میکنند مانند: (فرد رد شدن درخواست ازدواج یا دریافت وام یا استخدام نشدن، داشتن مشکلات مالی و ورشکستگی، قبول نشدن در امتحان و کنکور، بیمارشدن و مرگ عزیزانش و... را غیر قابل تحمل میداند و دچار اضطراب میشود و پرخاشگری میکند.
نگرانی بیش از حد : این افراد معتقدند که باید به همه خطرات و تهدیدها در زندگی فکرکرد و نگران آنها بود زیرا اگر نگران وقایع خطرناک و ناخوشایند نباشند ممکن است آنها اتفاق بیفتند و دستپاچه شوند و نتوانند خود را جمع و جورکنند. بنابراین فرد همیشه نگران آمدن وقایع ناگوار مانند سیل، زلزله، آتشسوزی، بیمارشدن، تصادف کردن، آسیب دیدن خود و خانواده شان، جدایی، خیانت و ورشکست شدن و... میباشند. در نتیجه دچار نگرانیهای بلند مدت شده که باعث کاهش اعتماد به نفس در آنها میگردد و نمیتوانند از لحظات زندگیشان لذت ببرند و اطرافیانشان را نیز اذیت میکنند.
انسانها و اشیاء باید بهتر از آنچه هستند، باشند : وقتی افراد نمیتوانند راه حل منطقی و سازندهای را در گرفتاریها و مشکلات زندگی پیدا کنند، زندگی را وحشت آور و غیرقابل تحمل میبینند و غر میزنند که چرا انسانها و وضعیت جامعه و... اینگونه است و فکر میکنند افراد و دنیا باید بدون نقص باشد و به تدریج اعتماد به نفس در برخورد با مشکلات را از دست میدهند و به همین دلیل باعث میشوند که دیگران از ارتباط با آنها اجتناب کنند چون آنها مدام در حال غر زدن هستند و به دیگران انرژی منفی میدهند مانند چرا خانواده من روشن فکر و تحصیل کرده نیستند و یا چرا وضع اقتصادی کشورم اینطوری است یا چرا نمای این ساختمان زیبا نیست؟ چرا خانه ما در بالای شهر نیست؟
ناتوانی عاطفی : فرد باور دارد که علت بوجود آمدن مشکل و ناراحتی در روابطش با دیگران به او ربطی ندارد و مشکل از آنها است و برای برطرفکردن آنها کاری از دستش برنمیآید تا زمانی که آنها رفتار و گفتارشان را اصلاح نکنند او همینطور خواهد ماند. مانند "مشکل از اوست و تا زمانی که رفتار و گفتارش را درست نکند من همینطور خواهم ماند"
اجتناب از مشکلات : فرد باور دارد که اجتناب از افرادی که در ارتباط با آنها دچار مشکل شده است آسان تر است تا اینکه بخواهید با آنها رو برو شود و نتواند آنها را حل کند چون ممکن است در طول زمان مشکلات خود به خود حل شوند مانند اگر از افرادی که مرا ناراحت کنند دوری کنم زندگی شادتر و راحت تری خواهم داشت.
درماندگی : فرد تأثیر ارتباطات اشتباه گذشته اش را باعث اعتماد بنفس پایین خود میداند و فکر میکند اثر آنها همیشه باقی خواهد ماند (مانند: ارتباطات اشتباه گذشته ام ریشه مشکلاتم هستند و همچنان بر احساس و رفتارم تأثیر میگذارند).
اعتقاد به بخت واقبال : فرد باور دارد که برای داشتن ارتباط سالم با دیگران و خوشبختی فقط باید شانس داشت و برای آن نباید تلاش کرد و مهارت آموخت. (اگر شانس داشتم الان چند دوست خوب داشتم و ارتباطم با خانواده ام بهتر بود و خوشبخت میشدم.
تفکر سیاه و سفید (همه یا هیچ) : در نظر این افراد همه چیز یا عالی است یا بد، در نظر آنها دیگران یا موفق و خوب هستند یا بد و ناموفق. اینگونه افراد حد وسط و تعادل را در نظر نمیگیرند و طرز تفکر آنها بصورت افراط و تفریط است و همه چیز را سیاه یا سفید می بینند و خاکستری را نمی بینند به همین دلیل ارتباطات آنها دچار مشکل میشود اعتماد بهنفس شان پایین میآید مانند:
- اگر او این کار را برای من به طور کامل انجام ندهد وقتش را هدر داده چون من انتظار دارم که آن را تا آخر انجام دهد.
- یا با کسی ارتباط نمیگیرم یا اگر بگیرم، بهترین فرد را انتخاب میکنم.
- اگر همیشه از من حمایت نکنی بنابراین دوست نداری به من کمک کنی.
بیش ازحد باید و نباید گفتن : این افراد بدلیل اینکه در ابتدای جملاتشان از باید و نباید استفاده میکنند ارتباطشان با دیگران دچار مشکل میشود چون دیگران فکر میکنند که میخواهند به آنها امر و نهی کنند و یا دستور بدهند.
- تو باید بین دوستانت، همکارانت و فامیلات بهترین و نفر اول باشی و از همهچیز باید آگاهی داشته باشی.
- نباید اشتباه کنی و نباید از دیگران درخواست کمک کنی.
فاجعه سازی : فرد در ارتباطش با دیگران اتفاق کوچک و پیش پا افتادهای را بیش از حد بزرگ و وحشتناک جلوه میدهد و آن را بسیار فاجعه آمیز و بد پیش بینی میکند یا اصطلاحاً از کاه کوه میسازد مانند:
- من در شرکت یک اشتباه کردم، فردا رئیسم میفهمد و عصبانی خواهد شد و مرا اخراج میکند بعد هم کم کم فقیر می شوم و همسرم هم مرا ترک میکند و در تنهایی و بی آبرویی میمیرم!
- این چه حرفی بود که تو جمع زدی، همه فهمیدند که تو هیچی نمی فهمی، آبروم رفت و دیگه کسی رو من حساب باز نمیکنه!
- یا ریختن چای در مهمانی را اینگونه تفسیر میکند که همه مهمانها و صاحب خانه فهمیدند که تو دست و پا چلفتی هستی و در دل خود به تو خندیدند و آبرویت رفت و دیگرتو را دعوت نمیکنند!.
ربط دادن بیش ازحد : فرد بر اساس یک یا دو مورد از یک ارتباط آن را به تمام ارتباطات مشابه ربط میدهد یا اینکه فرد موضوعی را که به موضوعات دیگر که هیچ ارتباطی به هم ندارند، ربط میدهد این افراد هر ارتباط اشتباه و تلخی را به عنوان نوعی شکست بی پایان میبینند و فکر میکنند بعد از آن هم ارتباطات بعدی اشتباه خواهند بود مانند:
- چون در ارتباط قبلیام با دوستم دچار مشکل شدم و او را از دست دادم بنابراین دیگر موفق نمیشوم. هیچ دوستی پیدا کنم.
- وقتی که دوستی به درخواست ما را قبول نمیکند، فکر میکنیم هیچکس ما را دوست ندارد یا همیشه دنیا بر خلاف میل من است.
- چون او (همسر یا شریکم) به من خیانت کرد و مرا رها کرد دیگر نمیتوانم به هیچ کس دیگری اعتماد کنم و تنها میمانم.
فیلتر ذهنی کردن یا منفی بافی : وقتی شما به بخشی از حرفهای گوینده که اغلب منفی یا انتقادی هستند یا شما را مورد انتقاد قرار میدهند توجه میکنید اما به بقیه صحبتهای او با وجود اینکه از شما تعریف و تمجید هم میکنند توجه نمیکنید اصطلاحاً نیمه خالی لیوان را میبینند مانند:
- فرد پس از اینکه کلی از او تعریف شده و فقط یک انتقاد از او شده میگوید: این همه از من تعریف کرد که بگوید من اشکال دارم چون هدفش اشکال گرفتن از من بود.
- ندیدن جنبه های مثبت : فرد به دلیل کمبود اعتماد به نفس توانایی خود را در یادگیری مهارتهای ارتباطی برای ارتباط با دیگران را نادیده میگیرد مانند من هیچ توانایی ندارم و نمیتوانم با کسی ارتباط بگیرم و آن را حفظ کنم.
قضاوت عجولانه : فرد بدون داشتن مدرک و شواهدی در مورد رفتار، گفتار و احساس دیگران نسبت به خودش سریع قضاوت میکند یا در مورد آینده پیشگویی منفی میکند که به دو صورت در افراد مختلف دیده میشود: ذهنخوانی و پیشگویی اشتباه آینده
- ذهن دیگران را خواندن: فرد بدون در دست داشتن دلایل کافی در مورد افکار و رفتار دیگران در مورد خودش حدس میزند و فکر میکند دیگران درباره او نگرش منفی دارند یا بدون اینکه علت رفتار دیگران را بداند در مورد آنها قضاوت میکند مانند:
- فرد طرز نگاه دیگران را این گونه برداشت میکند و با خود میگوید: طرز نگاهش نشان میدهد از من خوشش نمیآید.
- وقتی فردی که حواسش نیست و از کنار ما میگذرد و ما فکر میکنیم که اگر من برای او ارزش داشتم به من سلام میکرد.
- اگر دوست شما با شما دیر تماس بگیرد و یا فراموش کند شما فکر میکنید که برای او ارزشی ندارید و دوست داشتنی نیستید.
- من میدانم که آنها در پشت این قیافه و طرز برخورد دوستانه در دل خود به من میخندند.
- پیشگویی اشتباه آینده: فرد آینده خود و دیگران را بصورت بد و منفی پیش بینی میکند مثل:
- من تا آخر زندگیام نمیتوانم با دیگران ارتباط خوبی بگیرم.
- اگر او را ببینم از من خوشش نخواهد آمد.
بزرگنمایی و کوچکنمایی : فرد اشتباهات و شکستهای خود را بیش از حد بزرگ و از طرف دیگر اشتباهات دیگران را کوچک و بی اهمیت میداند این افراد موفقیتهای خود را نیز ناچیز و بی ارزش میشمارند و موفقیتهای دیگران را بیش از حد مهم و بزرگ تلقی میکنند، مانند اینکه من ارتباط گرفتن با دیگران را بلد نیستم خیلی بد است چون همه بلدند، تازه اگه چند تا دوست هم دارم چیز مهمی نیست چون همه خیلی بیشتر از من دوست و رفیق دارند.
استدلال احساسی : هیچ دلیل و مدرک صحیح و منطقی برای صحبتهای فرد وجود ندارد و او فکر میکند احساساتی که در ارتباط با دیگران دارد درست است و واقعیت دارد بطور مثال فرد احساس میکند که در نظر دیگران جذاب نیست پس باید اینطور باشد.
بر چسب زدن : برچسب زدن منفی وقتی است که شما در جملات خود از صفاتی منفی برای عملکرد افراد استفاده میکنید طرف مقابل را ناراحت و عصبی میکنید مانند تو خنگی، تو تنبلی، تو زشتی، تو بیکلاسی، تو بیسوادی، بی عرضهای، بی ارادهای، بی مسئولیتی، خودخواهی و ...
سرزنشکردن و انتقادکردن از خود : فرد خود را دلیل بروز ارتباطات ناسالم و شکست خوردن در آن ارتباطات میداند و بدون دلیل موجهی خود را مدام سرزنش میکند و مورد انتقاد قرار میدهد که این کار در فرد موجب احساس گناه میشود. مانند:
- اگر تلاش میکردی حتماً موفق میشدی تا رابطه ات را حفظ کنی!
- اگر اون کار را میکردی الان رابطه ات این طور نمیشد.
- چرا اینطور رفتار کردی و این حرف رو زدی؟
به خود گرفتن : فرد در ارتباط با دیگران هر مسأله ای که اتفاق میافتد را به خود نسبت میدهد و خود را مسئول آن میداند و سایر عوامل را در نظر نمیگیرد یعنی منظور صحبتها و رفتارهای دیگران را به خود نسبت میدهد و فکر میکند منظور از حرفهای دیگران تحقیر یا مسخره کردن وی میباشد و اصطلاحا میگویند که به در گفت که دیوار بشنوه! مانند:
- وقتی دیگران درباره ورزشکردن تغذیه صحیح و تناسب اندام صحبت میکنند فرد فکر میکند منظور دیگران این است که وی پرخور و چاق است.
- وقتی دیگران درباره ضرورت داشتن دوست و ارتباط سالم با او صحبت میکنند فرد فکر میکند منظور دیگران این است که او بی عرضه است.
- دو نفر از مهمانها زودتر رفتند این نشان میدهد که من حتما خوب پذیرایی نکردم.
- مقایسه های نادرست: این افراد در ارتباط با دیگران ظاهر و باطن خود و زندگیشان را فقط با ظاهر زندگی دیگران مقایسه میکند و چون فکر میکنند آنها از شما بهتر و موفق ترند در نتیجه زود عصبانی شده و اعتماد به نفسشان پایین میآید مانند: خوش به حالش! او ارتباطش با دیگران بهتر از من است.
این مهارتها به ما یاد میدهندکه چگونه با دیگران رابطه مناسب و سالم برقرارکنیم و با سازگاری با افراد مختلف بدون دعوا و درگیری به هدفهای خود مانند احساس آرامش و رضایت از زندگی، مدیریت ارتباطاتمان با دیگران، موفقیت در تحصیل و شغل و ... برسیم.
وقتی ما با دیگران صحیح ارتباط میگیریم اعتماد به نفس ما افزایش پیدا میکند و استعدادها و تواناییهایمان را به دیگران نشان میدهیم، باعث میشود دیگران به ما احترام بگذارند.
منبع: کتاب نه پروباش نه کمرو نوشته دکترمحمد قهرمانی خرم (دکترای روانشناسی) و خانم رویا شرافت (دکترای روانشناسی) از سری کتابهای مجموعه خودیاری میباشد که به شما کمک میکند با راهکارهای ارزشمند بتوانید به خوبی با دیگران ارتباط برقرار کنید.