مریم باباخانی

آدرس ما
تهران، خیابان سهروردی شمالی
با ما در ارتباط باشید
contact@mbabakhani.ir
شماره تماس
(021) 88500457

مهارت های ارتباطی قسمت سوم

تغییر دادن موضوع: شما با شوخی کردن و لطیفه گفتن از جواب دادن به موضوعی که شما را ناراحت می­کند فرار می­کنید.

دلخوشی دادن : وقتی که با بیان جملاتی تو خالی، دلخوش­ کننده و کلیشه­ ای مثل "نگران نباش، حل می­شه؛ حالت فردا کاملا خوب می­شه". دیگران را عصبانی می­کنید زیرا فکر می­کنید که از فردای طرف مقابل آگاهی دارید.

سطح ادراک افراد : یکی از مهمترین موانع ارتباطی، در نظر نگرفتن سطح ادراک در افراد مختلف است. زیرا همه ما انسان­ها از سطح درک یکسانی برخوردار نیستیم و علت این تفاوت­ها به تجربه ­ها و آموزش متفاوت و بخشی دیگر به تفاوت در توانایی شناختی مغز ما باز می­گردد. این تفاوت­ها گاهی می­تواند باعث ایجاد سوء تفاهم و مسموم شدن رابطه گردد.

نیاز به تایید دیگران : که به این حالت تایید طلبی (مهرطلبی) می­گویند و فرد برای اینکه دیگران از او ناراحت نشوند و تاییدش کنند، حرف­های آنها را بلافاصله تایید   می­کند و هرکاری برای بدست آوردن رضایت آنها انجام می­دهد.

انتظار بیش ازحد از خود داشتن : این افراد اعتماد به­نفس­ شان(احساس خودباوری، ارزشمندی و مفید بودنشان) تنها وابسته به بهترین و کامل بودن در انجام فعالیت­ها و رسیدن به اهداف و اشتباه نکردن در زندگی است بنابراین با داشتن خواسته­ های بیش از حد و غیرمنطقی از خود، خانواده­ شان، دوستانشان، و همکارانشان و...   نمی­توانند رابطه سالمی با دیگران داشته باشند.

مطابق میل بودن همه چیز در زندگی : این افراد باور دارند که باید همه­ چیز در زندگی بر طبق میلشان باشد وگرنه زندگی غیرقابل تحمل و وحشتناک­ شده و احساس ناامیدی و ناتوانی می­کنند مانند: (فرد رد شدن درخواست ازدواج یا دریافت وام یا استخدام نشدن، داشتن مشکلات مالی و ورشکستگی، قبول نشدن در امتحان و کنکور، بیمارشدن و مرگ عزیزانش و... را غیر قابل تحمل می­داند و دچار اضطراب   می­شود و پرخاشگری می­کند.

نگرانی بیش از حد : این افراد معتقدند که باید به همه خطرات و تهدید­ها در زندگی فکرکرد و نگران آنها بود زیرا اگر نگران وقایع خطرناک و ناخوشایند نباشند ممکن است آنها اتفاق بیفتند و دست­پاچه شوند و نتوانند خود را جمع و جورکنند. بنابراین فرد همیشه نگران آمدن وقایع ناگوار مانند سیل، زلزله، آتش­سوزی، بیمار­شدن، تصادف­ کردن، آسیب­ دیدن خود و خانواده ­شان، جدایی، خیانت و ورشکست­ شدن و... می­باشند. در نتیجه دچار نگرانی­های بلند مدت شده که باعث کاهش اعتماد به نفس در آنها می­گردد و نمی­توانند از لحظات زندگیشان لذت ببرند و اطرافیانشان را نیز اذیت می­کنند.

انسانها و اشیاء باید بهتر از آنچه هستند، باشند : وقتی افراد نمی­توانند راه­ حل منطقی و سازنده­ای را در گرفتاری­ها و مشکلات زندگی پیدا کنند، زندگی را وحشت­ آور و غیرقابل تحمل می­بینند و غر می­زنند که چرا انسان­ها و وضعیت جامعه و... اینگونه است و فکر می­کنند افراد و دنیا باید بدون نقص باشد و به تدریج اعتماد به­ نفس در برخورد با مشکلات را از دست می­دهند و به همین دلیل باعث می­شوند که دیگران از ارتباط با آنها اجتناب کنند چون آنها مدام در حال غر زدن هستند و به دیگران انرژی منفی می­دهند مانند چرا خانواده من روشن فکر و تحصیل کرده نیستند و یا چرا وضع اقتصادی کشورم اینطوری است یا چرا نمای این ساختمان زیبا نیست؟ چرا خانه ما در بالای شهر نیست؟

ناتوانی عاطفی : فرد باور دارد که علت بوجود آمدن مشکل و ناراحتی در روابطش با دیگران به او ربطی ندارد و مشکل از آنها است و برای برطرف­کردن آنها کاری از دستش برنمی­آید تا زمانی که آنها رفتار و گفتارشان را اصلاح نکنند او همینطور خواهد ماند. مانند "مشکل از اوست و تا زمانی که رفتار و گفتارش را درست نکند من همینطور خواهم ماند"

اجتناب از مشکلات : فرد باور دارد که اجتناب از افرادی که در ارتباط با آنها دچار مشکل شده است آسان تر است تا اینکه بخواهید با آنها رو برو شود و نتواند آنها را حل کند چون ممکن است در طول زمان مشکلات خود به خود حل شوند مانند اگر از افرادی که مرا ناراحت کنند دوری کنم زندگی شادتر و راحت ­تری خواهم داشت.

درماندگی : فرد تأثیر ارتباطات اشتباه گذشته ­اش را باعث اعتماد بنفس پایین خود می­داند و فکر می­کند اثر آنها همیشه باقی خواهد ماند (مانند: ارتباطات اشتباه گذشته­ ام ریشه مشکلاتم هستند و همچنان بر احساس و رفتارم تأثیر می­گذارند).

اعتقاد به بخت واقبال : فرد باور دارد که برای داشتن ارتباط سالم با دیگران و خوشبختی فقط باید شانس داشت و برای آن نباید تلاش کرد و مهارت آموخت. (اگر شانس داشتم الان چند دوست خوب داشتم و ارتباطم با خانواده ­ام بهتر بود و خوشبخت می­شدم.

تفکر سیاه و سفید (همه یا هیچ) : در نظر این افراد همه چیز یا عالی است یا بد، در نظر آنها دیگران یا موفق و خوب هستند یا بد و ناموفق. اینگونه افراد حد وسط و تعادل را در نظر نمی­گیرند و طرز تفکر آنها بصورت افراط و تفریط است و همه چیز را سیاه یا سفید می­ بینند و خاکستری را نمی ­بینند به همین دلیل ارتباطات آنها دچار مشکل می­شود اعتماد به­نفس ­شان پایین می­آید مانند:

  • اگر او این کار را برای من به طور کامل انجام ندهد وقتش را هدر داده چون من انتظار دارم که آن را تا آخر انجام دهد.
  • یا با کسی ارتباط نمی­گیرم یا اگر بگیرم، بهترین فرد را انتخاب می­کنم.
  • اگر همیشه از من حمایت نکنی بنابراین دوست نداری به من کمک کنی.

 

بیش ازحد باید و نباید گفتن : این افراد بدلیل اینکه در ابتدای جملاتشان از باید و نباید استفاده می­کنند ارتباطشان با دیگران دچار مشکل می­شود چون دیگران فکر  می­کنند که می­خواهند به آنها امر و نهی کنند و یا دستور بدهند.

  • تو باید بین دوستانت، همکارانت و فامیلات بهترین و نفر اول باشی و از همه­چیز باید آگاهی داشته باشی.
  •  نباید اشتباه کنی و نباید از دیگران درخواست کمک کنی.

 

فاجعه سازی : فرد در ارتباطش با دیگران اتفاق کوچک و پیش پا افتاده­ای را بیش از حد بزرگ و وحشتناک جلوه می­دهد و آن را بسیار فاجعه آمیز و بد پیش بینی   می­کند یا اصطلاحاً از کاه کوه می­سازد مانند:

  • من در شرکت یک اشتباه کردم، فردا رئیسم می­فهمد و عصبانی خواهد شد و مرا اخراج می­کند بعد هم کم کم فقیر می شوم و همسرم هم مرا ترک می­کند و در تنهایی و بی آبرویی می­میرم!
  • این چه حرفی بود که تو جمع زدی، همه فهمیدند که تو هیچی نمی­ فهمی، آبروم رفت و دیگه کسی رو من حساب باز نمیکنه!
  • یا ریختن چای در مهمانی را اینگونه تفسیر می­کند که همه مهمان­ها و صاحب خانه فهمیدند که تو دست و پا چلفتی هستی و در دل خود به تو خندیدند و آبرویت رفت و دیگرتو را دعوت نمی­کنند!.

ربط دادن بیش ازحد : فرد بر اساس یک یا دو مورد از یک ارتباط آن را به تمام ارتباطات مشابه ربط می­دهد یا اینکه فرد موضوعی را که به موضوعات دیگر که هیچ ارتباطی به هم ندارند، ربط می­دهد این افراد هر ارتباط اشتباه و تلخی را به عنوان نوعی شکست بی ­پایان می­بینند و فکر می­کنند بعد از آن هم ارتباطات بعدی اشتباه خواهند بود مانند:

  • چون در ارتباط قبلی­ام با دوستم دچار مشکل شدم و او را از دست دادم بنابراین دیگر موفق نمی­شوم. هیچ دوستی پیدا کنم.
  • وقتی که دوستی به درخواست ما را قبول نمی­کند، فکر می­کنیم هیچ­کس ما را دوست ندارد یا همیشه دنیا بر خلاف میل من است.
  • چون او (همسر یا شریکم) به من خیانت کرد و مرا رها کرد دیگر نمی­توانم به هیچ کس دیگری اعتماد کنم و تنها می­مانم.

فیلتر ذهنی کردن یا منفی بافی : وقتی شما به بخشی از حرف­های گوینده که اغلب منفی یا انتقادی هستند یا شما را مورد انتقاد قرار می­دهند توجه می­کنید اما به بقیه صحبت­های او با وجود اینکه از شما تعریف و تمجید هم می­کنند توجه نمی­کنید اصطلاحاً نیمه خالی لیوان را می­بینند مانند:

  •  فرد پس از اینکه کلی از او تعریف شده و فقط یک انتقاد از او شده می­گوید: این همه از من تعریف کرد که بگوید من اشکال دارم چون هدفش اشکال گرفتن از من بود.
  • ندیدن جنبه های مثبت : فرد به دلیل کمبود اعتماد به­ نفس توانایی خود را در یادگیری مهارت­های ارتباطی برای ارتباط با دیگران را نادیده می­گیرد مانند من هیچ توانایی ندارم و نمی­توانم با کسی ارتباط بگیرم و آن را حفظ کنم.

قضاوت عجولانه : فرد بدون داشتن مدرک و شواهدی در مورد رفتار، گفتار و احساس دیگران نسبت به خودش سریع قضاوت می­کند یا در مورد آینده پیشگویی منفی     می­کند که به دو صورت در افراد مختلف دیده می­شود: ذهن­خوانی و پیشگویی اشتباه آینده

  • ذهن دیگران را خواندن: فرد بدون در دست داشتن دلایل کافی در مورد افکار و رفتار دیگران در مورد خودش حدس می­زند و فکر می­کند دیگران درباره او نگرش منفی دارند یا بدون اینکه علت رفتار دیگران را بداند در مورد آنها قضاوت می­کند مانند:
  • فرد طرز نگاه دیگران را این گونه برداشت می­کند و با خود می­گوید: طرز نگاهش نشان می­دهد از من خوشش نمی­آید.
  • وقتی فردی که حواسش نیست و از کنار ما می­گذرد و ما فکر می­کنیم که اگر من برای او ارزش داشتم به من سلام می­کرد.
  • اگر دوست شما با شما دیر تماس بگیرد و یا فراموش کند شما فکر می­کنید که برای او ارزشی ندارید و دوست داشتنی نیستید.
  • من می­دانم که آنها در پشت این قیافه و طرز برخورد دوستانه در دل خود به من می­خندند.
  • پیشگویی اشتباه آینده: فرد آینده خود و دیگران را بصورت بد و منفی پیش بینی می­کند مثل:
  •  من تا آخر زندگی­ام نمی­توانم با دیگران ارتباط خوبی بگیرم.
  • اگر او را ببینم از من خوشش نخواهد آمد.

بزرگ­نمایی و کوچک­نمایی : فرد اشتباهات و شکست­های خود را بیش از حد بزرگ و از طرف دیگر اشتباهات دیگران را کوچک و بی­ اهمیت می­داند این افراد موفقیت­های خود را نیز ناچیز و بی ­ارزش می­شمارند و موفقیت­های دیگران را بیش از حد مهم و بزرگ تلقی می­کنند، مانند اینکه من ارتباط گرفتن با دیگران را بلد نیستم خیلی بد است چون همه بلدند، تازه اگه چند تا دوست هم دارم چیز مهمی نیست چون همه خیلی بیشتر از من دوست و رفیق دارند.

استدلال احساسی : هیچ دلیل و مدرک صحیح و منطقی برای صحبت­های فرد وجود ندارد و او فکر می­کند احساساتی که در ارتباط با دیگران دارد درست است و واقعیت دارد بطور مثال فرد احساس می­کند که در نظر دیگران جذاب نیست پس باید اینطور باشد.

بر چسب زدن : برچسب زدن منفی وقتی است که شما در جملات خود از صفاتی منفی برای عملکرد افراد استفاده می­کنید طرف مقابل را ناراحت و عصبی می­کنید مانند تو خنگی، تو تنبلی، تو زشتی، تو بی­کلاسی، تو بی­سوادی، بی عرضه­ای، بی ­اراده­ای، بی­ مسئولیتی، خودخواهی و ...

سرزنش­کردن و انتقادکردن از خود : فرد خود را دلیل بروز ارتباطات ناسالم و شکست خوردن در آن ارتباطات می­داند و بدون دلیل موجهی خود را مدام سرزنش می­کند و مورد انتقاد قرار می­دهد که این کار در فرد موجب احساس گناه می­شود. مانند:

  • اگر تلاش می­کردی حتماً موفق می­شدی تا رابطه­ ات را حفظ کنی!
  • اگر اون کار را می­کردی الان رابطه ­ات این طور نمی­شد.
  • چرا اینطور رفتار کردی و این حرف رو زدی؟

 

به خود گرفتن : فرد در ارتباط با دیگران هر مسأله­ ای که اتفاق می­افتد را به خود نسبت می­دهد و خود را مسئول آن می­داند و سایر عوامل را در نظر نمی­گیرد یعنی منظور صحبت­ها و رفتارهای دیگران را به خود نسبت می­دهد و فکر می­کند منظور از حرف­های دیگران تحقیر یا مسخره­ کردن وی می­باشد و اصطلاحا می­گویند که به در گفت که دیوار بشنوه! مانند:

  •  وقتی دیگران درباره ورزش­کردن تغذیه صحیح و تناسب اندام صحبت می­کنند فرد فکر  می­کند منظور دیگران این است که وی پرخور و چاق است.
  •  وقتی دیگران درباره ضرورت داشتن دوست و ارتباط سالم با او صحبت می­کنند فرد فکر می­کند منظور دیگران این است که او بی­ عرضه است.
  • دو نفر از مهمان­ها زودتر رفتند این نشان می­دهد که من حتما خوب پذیرایی نکردم.
  • مقایسه های نادرست: این افراد در ارتباط با دیگران ظاهر و باطن خود و زندگی­شان را فقط با ظاهر زندگی دیگران مقایسه می­کند و چون فکر می­کنند آنها از شما بهتر و موفق ­ترند در نتیجه زود عصبانی شده و اعتماد به نفسشان پایین می­آید مانند: خوش به حالش! او ارتباطش با دیگران بهتر از من است.

 

این مهارت­ها به ما یاد می­دهندکه چگونه با دیگران رابطه مناسب و سالم برقرارکنیم و با سازگاری با افراد مختلف بدون دعوا و درگیری به هدف­های خود مانند احساس آرامش و رضایت از زندگی، مدیریت ارتباطاتمان با دیگران، موفقیت در تحصیل و شغل و ... برسیم.

وقتی ما با دیگران صحیح ارتباط می­گیریم اعتماد به نفس ما افزایش پیدا می­کند و استعدادها و توانایی­هایمان را به دیگران نشان می­دهیم، باعث می­شود دیگران به ما احترام بگذارند.

 

منبع: کتاب نه پروباش نه کم­رو نوشته دکترمحمد قهرمانی خرم (دکترای روانشناسی) و خانم رویا شرافت (دکترای روانشناسی) از سری کتاب­های مجموعه خودیاری می­باشد که به شما کمک می­کند با راهکارهای ارزشمند بتوانید به خوبی با دیگران ارتباط برقرار کنید.